درباره‌‌ی آناهيتا و غول چراغ جادوي بوگندو

براي دختري به‌نام آناهيتا که نه مجبور است در يک صحراي بي‌آب و علف گير کند يا بالن‌اش بالاي اقيانوس منجمد شمالي سوراخ شود. او مجبور شده کل تابستان را با يک پيرمرد و پيرزن در خانه درب و داغان‌شان سر کند. وسط اين‌اوضاع بد، يک چراغ جادو هم پيدا مي‌کند. غول چراغ جادويي که آناهيتا پيدايش مي‌کند، از اين غول‌هاي زپرتي و بوگندوست که از زير درس‌خواندن‌هاي غولکي در رفته و مثل آناهيتا در خانه پيرمرد و پيرزن گير افتاده است. اسمش هم «بابو» است. ولي آناهيتا نمي‌فهمد او بايد به غول کمک کند يا غول به او.

آخرین محصولات مشاهده شده