کد آیتم: 272064
من و هایدی لانگ در رستورانی در مرکز شهر داشتیم با هم حرف میزدیم. هنوز میز را جمع نکرده بودند و روی آن مقداری خرده ریز و شاید هم دو جام شراب بود. به احتمال بسیار میتوان چنین تصور کرد که غذایمان تازه تمام شده بود. به گمانم داشتیم دربارهی فیلمی از کینگ ویدور بحث میکردیم. در جام هایمان کمی شراب باقی مانده بود. با شروع ملال حس کردم دارم خود را تکرار میکنم و چیزهایی میگویم که قبلا هم گفتهام و خانم هایدی هم این نکته را میداند و فقط همین طوری به حرفهایم گوش میدهد. ناگهان به یادم آمد که هایدی لانگ مدتها قبل مرده بود. او روح بود و خودش نمیدانست. من نترسیدم؛ فقط احساس کردم درست نیست و شاید هم از ادب به دور است که به او بگویم که یک روح است، یک روح زیبا. پیش از آن که بیدار شوم، این رؤیا جای خود را به رؤیایی دیگر داد.
| نویسنده | خورخه لوییس بورخس |
| مترجم | احمد اخوت |
| زبان |
فارسی |
| نوبت چاپ |
1 |
| تاریخ چاپ |
1401 |
| تعداد صفحات |
168 |
| نوع جلد |
شومیز |
| قطع |
پالتویی |
| عرض |
10.9 |
| قطر |
1.2 |
| طول |
19.9 |
| کد موضوع | 868/620 |
بدون نظر
1
2
3
4
5
0
0 رتبه بندی ها
0 از 5
تازه های ناشر
تازه های مترجم