درباره‌‌ی گلشن راز (باغ دل)

روزي پدر كه روانش خوش باد مرا گفت: خواهي كه تو را هزار سكه زر دهم كه هر چندان خرج كني هيچ كم نشود بلكه هم‌چنان بر بهاي آن بي‌افزايد؟ گفتم از اين خوش‌تر چيست كه به گفته سعدي: خرم دلي كه محبوب از در فرازش آيد چون رزق نيك‌بختان بي‌منت سوالي فرمود آن هزار بيت است از عارفي بزرگوار و شاعري كريم‌النفس، كه چون از معرفت نور و صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد شاعري كه در همه عمر هيچ قصد گفتن شعر نكرده، اما ناگهان طوطي طبعش به گفتار آمده و به يكبار بي‌تلقين و تكرار در ميانه جمع منظومه‌اي آفريده كه از عالم بالا گلشن راز نام گرفته و نياز اهل دل شده است. گلشني كه عيون نرگس او جمله بيناست زبان سوسن او جمله گوياست در او راز دل گل‌ها شكفته است كه تا كنون كسي ديگر نگفته است

آخرین محصولات مشاهده شده