درباره‌‌ی پابرهنه در پارك (نمايش‌نامه)

كوري لحظه‌اي به فكر فر مي‌رود. بعد اشك‌هايش را پاك مي‌كند و به طرف گنجه مي‌رود. كتش را بر مي‌دارد. بي‌آنكه براي پوشيدن كت معطل شود به طرف در مي‌رود و بازش مي‌كند. در كه باز مي‌شود پل را مي‌بينم كه در آستانه در ايستاده. مواجهه آن دو با عطسه شديد پل همراه است. لباس‌هاي پل نامرتب و كثيف است. از كتش اثري نيست، چمدانش را همراه دارد و كاملا پيداست كه مست است.

آخرین محصولات مشاهده شده