کد آیتم: 17782
مردی کهسالهاست دوران جوانی را پشت سرگذاشته و بیشتر ایام زندگی را، همراه با همسرش، در محله فقیرنشین شهرگذرانده، پس از سالها، روزی، یکی از دوستان دوران جوانی خویش بهنام "کارلو" را میبیند. کارلو در یکی از بهترین مناطق شهر ساکن است و مرد هر سال، در روز میلاد مسیح برای تبریک عید نزد وی رفته و دوست بازیافتهاش به عنوان صدقه تعدادی پوشاک و مواد غذایی به او هدیه میدهد. پس از ده سال، مرد بر آن میشود که از شغل و موقعیت اجتماعی کارلو، اطلاعاتی بهدست آورد. اما در ملاقات با وی از هر راه که وارد میشود به بن بست میرسد. سرانجام آخرین حربه را به کار برده و کارلو را متهم به دزدی آرا و عقاید خویش نموده و ادعا میکند هر آن چه دراختیار کارلوست، حق وی بوده است. مرد ثروتمند پس از شنیدن این مسئله او را از خانهاش دست خالی بیرون میراند. چند دقیقه بعد، مرد باز میگردد و با تظاهر به فقر بسته از پیش آماده شده را از خدمتکار کارلو گرفته و باز میگردد.
| نویسنده | آلبرتو موراویا |
| مترجم | رضا قیصریه |
| زبان |
فارسی |
| نوبت چاپ |
1 |
| تاریخ چاپ |
1387 |
| تعداد صفحات |
16 |
| نوع جلد |
شومیز |
| قطع |
پالتویی |
| عرض |
12 |
| قطر |
0.2 |
| طول |
19 |
| کد موضوع | 853/912 |
بدون نظر
1
2
3
4
5
0
0 رتبه بندی ها
0 از 5
تازه های ناشر