درباره‌‌ی هوشنگ گلشيري (تاريخ شفاهي ادبيات معاصر ايران)

مسئله اين است كه صبح كه بلند مي‌شوي، در تمام هستي‌ات بايد نويسنده باشي و سياسي باشي به معني دقيق كلمه! سياسي بودن ساده‌ترينش اين است كه مردم، همه مردم جهان، حق دارند. با آرمان‌هايي كه گفتم. همه مردم جهان بايد امكانات مساوي داشته باشند. اين در تمام حركات تو بايد باشد. هر‌كدامش كه خلاف اين حركت بود، در حقيقت لطمه زده به كارت. من نمي‌توانم به تو دروغ بگويم، بعد بنشينم داستان خوب بنويسم. اين را جاي ديگر هم گفته‌ام: تو گوش زنم بزنم. مثلا بروم ددر و بعد برگردم به زنم بگويم تو را دوست دارم. من اين مسخره‌بازي‌ها را نمي‌توانم قبول كنم. و نه اين‌كه مثلا من گناه نكنم. مي‌بيني؟ يا مثلا توبه نكنم. يعني چنين چيزي نيست. ولي مي‌گويم كه هر آدمي بايد يگانه بشود با خودش. و نويسنده بيش‌تر! چون مي‌خواهد فرم بدهد. براي من خيلي مهم است مسئله! با دست آلوده نمي‌شود كاري كرد. اگر هم دستش آلوده باشد، بايد آلودگي را بگويد. بگويد ديگر!

آخرین محصولات مشاهده شده