درباره‌‌ی هنر و جنون

در عصر روشنگري، اين تفکر که انسان مجنون، مانند انسان نابغه، مي‌تواند واقعيت را صحيح‌تر از انسان‌هاي عادي ببيند، بارها در ادبيات غرب ذکر شد. جنون، از ديد مثبت، به مثابه جايگزيني براي "عقل" قابض در نظر گرفته مي‌شد. در طول قرن بيستم نيز، تئوري‌هايي که بيماران رواني را خلاق تر از ساير انسان‌ها مي‌پنداشت، در روانکاوي وجود داشت. وقتي که صحبت از رابطه بين خلاقيت و بيماران روان‌پريش مي‌شد، ابهام مشخصي در اشکال مختلف بروز مي‌کرد. اين ايدئولوژي‌ها منجر به شکل‌گيري باور "نبوغ انسان مجنون" شد. اين کتاب به تئوري‌هاي رايج در رابطه بين خلاقيت و آسيب‌شناسي رواني و تفاسير جامعه‌شناختي و روانکاوي خلاقيت مي‌پردازد. هجده فصل اين کتاب به سه بخش تقسيم مي‌شوند که به ترتيب به داده‌هاي بيولوژيکي، روان‌پويشي و داده‌هاي اجتماعي مي‌پردازند.

آخرین محصولات مشاهده شده