اين داستان زماني در حال رخداد است که هري پاتر و ديگر دوستانش وارد دوران بزرگسالي شده‌اند. شخصيت اصلي اين داستان يعني هري اکنون در وزارت جادو به عنوان کارمند مشغول به کار است اما هنوز با سياهي‌هاي گذشته دست به گريبان است. او ازدواج کرده و صاحب دو فرزند شده‌. آلبوس پسر کوچک‌تر هري با اينکه شباهت ظاهري بسياري با پدرش دارد اما برخلاف او با پسر دراکو مالفوي - پسري که در دوران نوجواني هري هميشه با او دشمن بود - دوست شده و آن دو تصميم مي‌گيرند تا با سفر در زمان جان يکي از دوستان هري را که سال‌ها پيش در جريان يک مسابقه جادوگري کشته شده است، نجات دهند. سفر آن‌ها در زمان با اتفاقاتي همراه است که پاي ولدمورت، فرد شرور تمام قصه‌هاي هري پاتر را دوباره به داستان باز مي‌کند و اين بار دختر ولدمورت در صدد اين برمي‌آيد تا با تغيير مسير اتفاقات تاريخي کاري کند که هري پاتر بميرد و پدرش دوباره زندهشده و به قدرت بازگردد.