درباره‌‌ی من 5 ساله‌ام (قصه‌هاي نينه و ناني)

يكي بود، يكي نبود. يك خانه قابلمه‌اي بود كه ناني داشت آن را مي‌ساخت. ناني يكي يكي قابلمه‌هاي خالي را روي هم مي‌گذاشت. خانه دراز شد. قد ناني شد. ناني روي نوك پا بلند شد و آخرين قابلمه را هم گذاشت. اما قابلمه لرزيد...

آخرین محصولات مشاهده شده