دربارهی مرگ در تختخواب ديگري
هر شب در راههايي دور و بيانتها كه هيچ نميشناسم، در شبكههايي در هم پيچيده از خيابانهايي فراخ و بيانتها، كوچه پس كوچه هايي تنگ و هزارتو و غريب گام ميزنم، به انسانهايي با چهرههايي مخدوش و بيگانه و گاه دشمن كيش برميخورم، براي يافتن چيزي اسرارآلود اما محض: براي ديدن مرگ در مسير دايرهوار و سرگيجهآوري گير افتادهام، و راه به هيچ كجا نميبرم.
حتي خوابهايم هم از من فرار ميكنند. من توي خوابهاي خودم نيستم، كسي ديگرم. آنكس همانطور مينشيند و به من زل ميزند. من از كسي كه توي خوابهايم به من زل ميزند ميترسم، عصباني ميشوم. من از آن همه صورت مخدوش كه در خواب به من زل ميزنند ميترسم. آخر چطور ممكن است آدم توي خواب به خودش زل بزنند؟ از من چه ميخواهند؟ آن هم در هزارتوهايي اين چنين ظلماني و پايانناپذير. من از خوابهايم واهمه دارم، سعي ميكنم كمتر بخوابم، سعي ميكنم خودم را از خوابهايم پرت كنم، اما نميشود، نميتوانم خودم را از فريب چهرهها و سراب هزارتوها برهانم.
كد كالا | 230895 |
نويسنده | مرضيه ابراهيمي |
سال چاپ | 1397 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 97 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.5 * 0.8 * 21.5 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 118 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.