درباره‌‌ی ما ماه و ماهي بوديم

زودتر از خودش، بوي عطر کرم نيوآهايي که هميشه به دست هايش مي‌زد، به داخل اتاق راه پيدا کرده بود. دستمال نمدار را، روي سطح کتابخانه جا گذاشته و چرخيدم. کنار چهارچوب اتاق ايستاده و داشت نگاهم مي‌کرد. با همان موهاي کوتاه مصري و پيراهن بلندي که تا مچ پايش مي‌رسيد. خيرگي‌ام را که ديد، به شکلي دستپاچه، لبخندي روي لب‌هايش نشاند. ـ از اتاق جديدت راضي هستي؟ ساختن و خراب کردن، خيلي باهم فرقي نداشتند. براي ساختن بايد خراب مي‌کردي، براي خراب کردن هم، بايد قبلش چيزي مي‌ساختي. حکايت رابطه‌ي من و آدم‌هاي اين خانه، همان ساختن و خراب کردن بود.

آخرین محصولات مشاهده شده