دربارهی كفش ساز (داستان ناگفته شركت ريباك)
يك جايي از مسير متوجه شدم ديگر نگران نيستم كه اول از همه از خط پايان عبور كنم، دقيقا مانند دويدن در آن هتل در توكيو، بلكه غرق دويدن بودم و از مسير لذت ميبردم. برخلاف دوران كودكيام كه تلاشها و تمرينهاي سخت بدني براي شكستدادن پسراني كه دونده به دنيا آمده بودند كافي نبود، اكنون بنيانگذار شركتي بودم كه به ژن برنده نياز داشت، برنده طبيعي مادرزادي. متوجه شدم اين چيزي بود كه در تمام عمرم براي رسيدن به آن تلاش كردم. متوجه شدم هروقت كه بخواهم، ميتوانم برنده شوم؛ يعني عميق باور داشته باشي كه ميتواني يكي از برندگان اين جهان باشي. ديگر به بجنب، بجنب، بجنب فرد ديگري براي تشويق و تمجيد نيازي نداشتم، همهچيز به من بستگي داشت، به اينكه بدانم بازيكن بزرگي شدهام چون مدتها پيش قصدش را داشتم. اين روزها، در دهه هشتم زندگيام، ممكن است من را صبح در حال قدمزدن در خيابانهاي بولتون ببينيد. احتمالا سرم پايين خواهد بود، اما نه به اين دليل كه مشتاق آن روزهاي پُرشروشور هاليوودي و پُرفرازونشيب ريباكم، بلكه بهخاطر اينكه حواسم به كتانيهاي ريباك است. حتي اكنون هم از ديدن كفشهايم در پاي مردم زادگاهم سرمست ميشوم. كسي چه ميداند، شايد يكي از جواناني كه از كنارم عبور ميكند اين كتاب را بخواند و از آن الهام بگيرد و رؤياهاي بزرگي در سر بپروراند. ممكن است در حال حاضر بيكار باشد يا از شغلش نفرت داشته باشد، اما دليلي ندارد كه نتواند، با تعهد و انگيزه و كمي خوشاقبالي، سفر خود را از اين لحظه آغاز كند و يكي از برترينهاي جهان شود. اگر كفشسازي ساده از عهده اين كار برميآيد، چرا ديگران نتوانند
كد كالا | 288644 |
زبان | فارسي |
نويسنده | جو فاستر |
مترجم | مهشيد شبانيان |
سال چاپ | 1401 |
نوبت چاپ | 3 |
تعداد صفحات | 252 |
قطع | وزيري |
ابعاد | 15.2 * 23.7 * 1.6 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 268 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.