دربارهی فصلهاي دوزخي انتهاي اتوبان 61
زن پلنگي را توي تهران ديده بودم. توي خيابان بود و من توي كافه نادري، قهوه فرانسه ميخوردم. نگاهمان كه شاخ به شاخ شد، آمدم از روي صندلي بپرم و مطمئنا ميگرفتمش. اما صندلي تبهكار، دام انداخته بود و يك سوم حافظهام را به خود گرفت و چند روزي توي خيابانها پرسه ميزدم تا اسمم يادم بيايد. اينجا آخر دنيا است و زن پلنگي هم ميداند چندان هم پيش نيست. شيطانكهاي ماكسول و بختك با تجربهاش را انداخته بودم تو زيرزمين، كنار مرد زيرزميني و ژانوس، خداي دو چهره، كه علامت ماهم بودند و تو اينطور مواقع، حاميانه رفتار ميكردند.
كد كالا | 54160 |
زبان | فارسي |
نويسنده | شهريار وقفيپور |
سال چاپ | 1395 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 264 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14 * 20.2 * 1.5 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 283 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.