درباره‌‌ی فصل توت 3 (3 جلدي)

بوي خانه مي‌آمد. بوي شكوفه‌ها و پوسته تن درخت پرتقال. بوي بازي بچه‌ها و آجرهاي لق كف حياط. بوي چادرهاي رنگي و ملحفه‌هاي شسته شده روي بند كه ميان باد مي‌رقصند. سنجاقك بي‌تاب نشست روي بيني‌اش. يكي دو بال زد و غربت خانه را گرفت. لب‌ها آرام تكان خوردند «الا بذكر الله تطمئن القلوب» سنجاقك پر زد و پلك‌ها منبسط شد.

آخرین محصولات مشاهده شده