دربارهی شهري زير خاكستر
در اتاق رو هم باز کردم. يه چيزي مثل رعدوبرق از پايين ستون مهرههام اومد توي گردنم. نفسم قطع شد. سعيده که بيرون در ايستاده بود فقط من رو ميديد. نميدونم از پشت چه شکلي شدم که با وحشت خودش رو انداخت سمتم. صدام در نمياومد. عين وقتي که کابوس ميبيني و ميخواي فرياد بزني اما نميشه. فقط ميخواستم اين صحنه رو نبينه. برگشتم و با دست محکم زدم روي قفسهي سينهش. پرت شد بيرون و افتاد روي زمين. دو تا از همسايهها که احتمالا به خاطر صحبتهاي ما همونطور که خاص اين مجتمعهاست فالگوش ايستاده بودن، ديگه کنجکاويشون اجازه نداد که با صداي افتادن سعيده و جيغش نيان بيرون. با دو تا قدم رسيدم دم در. ظاهرا در ممانعت از سعيده موفق شدم. نشستم جلوش. گفتم: «زنگ بزن 110… به آمل زنگ نزن… نريمان مرده.»
كد كالا | 271715 |
زبان | فارسي |
نويسنده | نعمتالله راعينياكي |
سال چاپ | 1401 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 192 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 1 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 242 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.