درباره‌‌ی سوسكي و سيل و بارون موشي توي بيابون (ماجراهاي خاله سوسكه و آقا موشه 3)

يك روز كله سحر آقا موشه و سوسكي خانم از صداي رعد و برق از خواب پريدند. سوسكي خانم دويد كنار پنجره، به آسمان ابري نگاه كرد و با خوشحالي گفت: (( بارون مي‌ياد، چيك و چيك و چيك رو سر همه، بزرگ و كوچيك بارون مياد از ابرا، رو سر همه تو دنيا.))

آخرین محصولات مشاهده شده