درباره‌‌ی جنبش رومانتيك

«خودم را به لحاظ احساسي عريان کرده‌ام، وقتي به نيازمند بودن اعتراف مي‌کنم، به اينکه بي‌تو از دست مي‌روم، به اينکه لزوما من آن آدم مستقل که از خودم به نمايش گذاشته‌ام، نيستم؛ بلکه موجودي ضعيفم که کمترين ايده‌اي از مسير يا معناي زندگي ندارم. وقتي مي‌گريم، چيزهايي را به تو اعتراف مي‌کنم که مطمئنم به ديگران افشا نمي‌کني، چيزهايي که اگر ديگران بفهمند، نابودي من قطعي است. وقتي از بازي نگاه‌خريدارانه‌کردن به آدم‌ها در ميهماني‌ها دست کشيدم و برآن شدم که تو آن کسي هستي که برايم اهميت داري، خودم را از توهم خوش‌تراش آسيب‌ناپذيري زدوده‌ام. بدل به آن آدم بي‌دفاع و وفادار مي‌شوم که در شعبده‌بازي‌هاي سيرک مي‌بينيم؛ همان که به تخته‌اي بسته‌بسته شده که ديگري به سويش کارد پررتاب مي‌کند و به کاردها يکي‌پس‌از‌ديگري در چند سانتي‌متري بدنش به تخته مي‌نشينند. همان چاقوهايي که من، خود به دست تو داده‌ام.» ”جنبش رومانتيك” قصه رابطه‌هاي امروز ماست در تماميتش. از ابتدا تا انتها. روايت رنج‌ها، شعف‌ها، ناامني‌ها، آسيب‌پذيري‌ها، شكستن و دوباره از خاكستر خود برخاستن.

آخرین محصولات مشاهده شده