درباره‌‌ی جشن تولد با گل محبوبه شب

روز بعد كه بابا خانه نبود، من بيل را برداشتم. باغچه را شخم زدم. هرچه گل و سبزه بود، همه‌اش را از ريشه كندم و روي گل و سبزه گل ريختم. گل و سبزه را توي گل شخم زدم و دفن كردم، ده بار روي گل محبوبه شب بيل كوبيدم. بعد رفتم روي ايوان نشستم. يكهو بغض توي گلويم تركيد. آنقدر خنديدم كه چشم‌هايم پر از اشك شد. صداي مادربزرگ را شنيدم: چرا باغچه را شخم زدي؟

آخرین محصولات مشاهده شده