درباره‌‌ی تام گيتس 8 (آره نه شايد)

بعضي وقت‌ها تصميم گرفتن خيلي راحت نيست. به‌خصوص وقت‌هايي كه خواهر بداخلاقم دليا يك جور تهديدآميزي مي‌آيد سروقتم. مامان عزمش را جزم كرده كل خانه را مرتب كند. مي‌گويد اگر نمي‌توانم تصميم بگيرم چه چيزهايي را رد كنم بروند، خودش جايم تصميم مي‌گيرد. فاجعه‌ مي‌شود ها! خوشبختانه آفتاب‌هاي لب‌بوم براي نجاتم سر مي‌رسند. (بيش‌تر از يك بار هم)

آخرین محصولات مشاهده شده