درباره‌‌ی افسون‌نامه

استا مطلا وقت رفتن گفت: بعد زا، دور رخت‌خوابت طناب پشمي سياه با دورپيچ پياز قرمز بگير.بچه‌ت كه بزرگ شد، دست چرب به كله‌ش نزنه، كچل ميشه. پسر كه شد برنج خام نجوه، كوسه ميشه! بعد هم بي‌مقدمه در را به هم كوبيد و رفت. شبش مسعودم رو فارغ شدم. هرچي گفته بود درست از آب در اومده بود! ديگه بهش يقين آوردم و هر كار گفت كردم و نتيجه هم داد. ببين زلفاشو! ريشاشو! چش آل و عجوز و حسود بتركه.

آخرین محصولات مشاهده شده