دو برادر نوجوان داستان‌هاي قبلي، سام و درك، به همراه دوستشان كيتلين اين‌بار افسانه‌اي را مي‌شنوند كه مي‌گويد شب‌ها نورهايي روي رودخانه جيمز ظاهر مي‌شود كه متعلق به اشباح سربازان جنگ داخلي است كه سال‌ها پيش كشته شده‌اند. پسرها براي دوچرخه‌سواري به جزيره بل مي‌روند كه در نزديكي همان رودخانه است. آن‌ها در آن‌جا كارخانه متروكه‌اي را پيدا مي‌كنند كه نقاشي‌هاي ديواري ترسناكي دارد و به‌ظاهر يك مخفيگاه است. در همين گير‌ودار كيتلين و سام با دسته خلاف‌كار موتورسوارها روبه‌رو مي‌شوند و پسرها سر از قبرستاني قديمي درمي‌آورند. تمام نشانه‌ها و علامت‌هايي كه بر سر راه بچه‌ها قرار مي‌گيرد حاكي از وجود اشباح واقعي است، اشباح زنده! تعقيب و گريز، فرار، مهماني، رازهاي تاريخي، اردوگاه اسراي جنگي و…. چندين ماجراي هيجان‌انگيز ديگر، بچه‌ها را به حل معمايي بزرگ مي‌رساند.