وصیت و صبحانه (مجموعه شعر)
کد آیتم: 46267
چشمهای تو قوطی رنگاند. همه جا را سیاهی فرا میگیرد. به تو نزدیک میشود شب من. نفسم بوی ماه میگیرد. ما بناهای محکمی بودیم. بولدزرها خرابمان کردند. بعد از آن، هر خرابهای ما را. با خودش اشتباه میگیرد.
تازه های ناشر