همه چیز باطل است (در باب امیدواری)
کد آیتم: 246467
طبق اساطیر یونان باستان، یکی بود یکی نبود، روی زمین غیر از نرینه جماعت هیچکس نبود. مردها صبح تا شب میخوردند و مینوشیدند و نه از ابهام و عدم قطعیت و خشم و حسرت خبری بود نه از شور و شیدایی و شیفتگی. بعد خدایان دیدند چنین اوضاع و احوالی بفهمی نفهمی حوصلهسربر شده، و تصمیم گرفتند زن را خلق کنند. همهشان هرچه توانایی و کلک در چنته داشتند نثار کردند، خانم پاندورا آفریده شد.خدایان وقتی میخواستند پاندورا را بفرستند زمین، جعبهای دادند دستش و تاکید کردند که این جعبه به هیچوجه نباید باز شود. و خب، طبعا یکی برداشت جعبه را باز کرد و هرچه شر و بدی در جهان است ریخت بیرون: مرگ، بیماری، نفرت، حسادت و توییتر. خلاصه، دیگر به نظر میرسید که باطل اباطیل، همه چیز باطل است و جهان تباه اندر تباه شده. تا اینکه کاشف به عمل آمد کف جعبه چیزی درخشان و زیبا به جا مانده: امید.از افسانهی جعبهی پاندورا تفسیرهای زیادی شده. پذیرفتهشدهترینشان این است که خدایان ما را با این مصیبتها مجازات کردند، و در عین حال پادزهرش را هم در اختیارمان گذاشتند: امید. اما تفسیر دیگری هم از این افسانه میشود کرد: اگر فرض کنیم امید همینطوری فقط توی آن جعبه جامانده و چیزی نیست جز نوع دیگری از شر، آنوقت چی؟ چون همین امید که به زندگی ما معنا میبخشد در عین حال ما را به بندگی، و تاب آوردن بندگی، میکشاند. همین امید که موجب کارهای قهرمانانه میشود منشاء جنگها، کشتارها، و ستمگریهاست. همین امید که دل آدمها را به یکدیگر نزدیک میکند پدیدآورندهی دوگانهی (ما-خیر) در برابر (آنها-شر) نیست؟این کتاب تلاشی است برای درک بهتر اینکه زندگی بدون امید چگونه خواهد بود. چگومه میتوان از این دور باطل امیدواری و ناامیدی رست، فراسوی امید و نا امیدی زیست، و اخلاقی زیست، و شورمندانه زیست. به آن بدیها هم که خیال میکنی نیست. راستش، احتمالا خیلی هم بهتر است از اینکه عمری بیهوده صرف کنیم اندر امیدواری.
| نویسنده | مارک منسون |
| مترجم | پیام یزدانی |
| زبان |
فارسی |
| نوبت چاپ |
1 |
| تاریخ چاپ |
1398 |
| تعداد صفحات |
288 |
| نوع جلد |
شومیز |
| قطع |
رقعی |
| عرض |
14.5 |
| قطر |
1.3 |
| طول |
21.5 |
| کد موضوع | 4/152 |
بدون نظر
1
2
3
4
5
0
0 رتبه بندی ها
0 از 5
تازه های ناشر
تازه های مترجم