زمانی که همسایه میکل آنژ بودم (بچهمحل نقاشها 2)
کد آیتم: 101913
چه حالی پیدا میکنی اگر توی یکی از دفترچههای مرموز داییات این نوشته را پیدا کنی؟«میکل آنژ» همیشه به من میگفت آسانترین راهِ رسیدن به آینده، فکرنکردن به آن است.«مانی» با خواندن خاطرات دایی شوکه میشود، «داییسامان» کجا و «میکل آنژ» کجا؟ اما دایی توی دفترچه نوشته: درست وقتی میکل آنژ در حال نقاشی شاهکارِ خود، یعنی «داستان آفرینش» بر سقف کلیسای «سیستین» است، با او آشنا و بعد همسایه میشود. دایی سامی کَلَکی سوار میکند و شاگردِ میکل آنژ میشود. در این میان سر و کله کشیشها و اسقفهایی پیدا میشود که دائم میخواهند برای سامی و میکل آنژ پاپوش درست کنند و پاپ ژولیوس را بر علیه آنها بشورانند.«مانی» و باقی بچههای فامیل با کنجکاوی سفر پُر ماجرای دایی را دنبال میکنند و دور از چشمِ مادربزرگ به خاطراتِ خصوصی برادرش سرک میکشند.
| نویسنده | محمدرضا مرزوقی |
| زبان |
فارسی |
| نوبت چاپ |
15 |
| تاریخ چاپ |
1399 |
| تعداد صفحات |
148 |
| نوع جلد |
شومیز |
| قطع |
رقعی |
| عرض |
14.2 |
| قطر |
0.9 |
| طول |
20.8 |
| کد موضوع | 3/62فا8 |
بدون نظر
1
2
3
4
5
0
0 رتبه بندی ها
0 از 5
تازه های ناشر