کد آیتم: 244501
کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند (Where The Crawdads Sing) نوشته جذاب دیلیا اُوِنز (Delia Owens)، پدیدهی شماره یک و پرفروشترین کتاب مجله نیویورک تایمز در سالهای 2019 و 2020، پرفروشترین کتاب سایت آمازون در سال 2019 و اوایل 2020، نامزد دریافت جایزهی ادگار سال 2019 و نامزد دریافت بهترین داستان تاریخی سایت گودریدز سال 2018 است که در سراسر دنیا بیش از 7 میلیون نسخه از آن به فروش رفته است خلاصه کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند، با نثری ساده و جذاب سرگذشت دختری را نقل میکند که همراه با پدرش در حاشیهی مردابی در منطقهای جنگلی و بکر در کارولینا زندگی میکند. مردم آن محل او -کیا کلارک- را به نام «دختر مرداب» میشناسند. کیا شخصیت مهربان و باهوشی دارد که بهتنهایی در جنگلهای سرسبز و آرام کارولینا قدم میزند، جنگلهایی که نور از میان درختانش به سختی به زمین میرسد و بوی خوش گیاهان آن هر رهگذری را سرمست میکند. او نسبت به همسنوسالان خود متفاوت بزرگ شدهاست و مردم منطقه هم دوستش ندارند، بنابراین او نیز با گیاهان و حیوانات جنگل ارتباط بهتری میگیرد تا با همسایگانش. او هرچه بزرگتر میشود زیباتر میشود و دو نفر از پسران آن منطقه دلباختهاش میشوند و او هم حس زیبای دوستداشتهشدن را تجربه میکند و آمادهی تغییرات بزرگی در زندگیاش میشود. اما در طی اتفاقی ترسناک جسد یکی از مردان زیبای آن منطقه در جنگل پیدا میشود و پلیس کیا کلارک را مظنون اصلی تلقی میکند... بررسی دیدگاه کتاب کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند نوشتهی دیلیا اونز، تاثیر انزوا را در زندگی افراد نشان میدهد. در عین حال موضوعاتی مانند جنگیدن برای بقا، عشقورزیدن، غرور، تنهایی و منطبق شدن با محیط، در کتاب به چشم میخورند. حسآمیزی و تصویرسازیهای متن کتاب بسیار جذاب و مثالزدنی هستند. کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند هرچه بیشتر جلو میرود حس هیجان و معماگونگی بیشتری به شما القا میکند. کتاب بیمار خاموش نوشته الکس میکائیلیدیس و الینور الیفنت کاملا خوب است نوشته گیل هانیمن نیز درون مایهای شبیه این کتاب دارند. در کل، کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند مخصوصا برای طرفداران ژانر معمایی-هیجانانگیز و عاشقانه میتواند جذابیت دوچندانی داشتهباشد. جایگاه کتاب جایی که خرچنگها آواز می خوانند بین مجلات ادبی و نویسندگان «شخصیت کیا یک شیرزن فراموش نشدنی است.» - "Publishers Weekly" «روزهای زیادی پس از اتمام کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند، با آن زندگی خواهید کرد.» - مجله AARP «بعد از مدتها اولین کتابی بود که مرا احساساتی کرد.» Kristin Hannah، نویسندهی کتاب پرفروش بلبل جایی که خرچنگها آواز میخوانند، فیلم میشود اولیویا نیومن در حال کارگردانی فیلم جایی که خرچنگها آواز میخوانند با بازی ستارهی هالیوود ریس ویتسپون (Reese Witherspoon) میباشد و قرار است که این فیلم در آیندهای نزدیک روی پردهی سینما برود. ترجمه کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند به علت شهرت زیاد کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند، ترجمههای زیادی از آن در بازار موجود است، اما جایی که خرچنگها آواز میخوانند آرتمیس مسعودی که توسط انتشارات آموت منتشر شده است، نثر نزدیکتری به متن اصلی کتاب دارد. دربارهی نویسندهی کتاب دیلیا اونز دکترای رفتارشناسی حیوانی دارد و با همسرش سالها در پارکهای جنگلی افریقا کار کردهاست. او علاقهی زیادی به نوشتن در ژانر هیجانآور- معماگونه دارد و به علت تجربهی کار زیاد در جنگلها، توانستهاست به زیبایی هرچهتمامتر توصیفات طبیعت و جنگل را در کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند به کار ببرد. قسمتی از کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند کلانتر جکسون گفت: «ورن، این پرونده هنوز جای کار داره، اما بعضی چیزها جور درنمیان. همسر چیس و کارکنانش هنوز نمیدونن اون فوت کرده.» دکتر ورن مورفی در جواب گفت: - اد، من بهشون میگم. - خیلی خوبه. ماشین من رو ببر. آمبولانس رو هم خبر کن تا بیاد جسد چیس رو ببره. اما درمورد این، با هیچ کسی صحبت نکن. من نمیخوام کسی از مردم روستا اینجا جمع بشن، و اگه تو این قضیه رو تعریف کنی، همهی نقشهها برملا میشه. ورن قبل از این که تصمیم به رفتن بگیرد، چند دقیقهای به جسد چیس خیره شد، گویی چیزی را از قلم انداخته بود. به عنوان یک پزشک، او مجبور بود تمام شرایط را بررسی کند. اد به طرف بچهها رفت و گفت: «شما همین جا بمونید. دوست ندارم کسی توی شهر درباره این ماجرا صحبت کنه. در ضمن، دست یا پاهاتون رو توی جاهایی که گلیه، نگذارید تا ردپا یا دست کسی ثبت نشه.» بنجی گفت: - باشه. شما فکر میکنید یه نفر چیس رو کشته؟درسته؟ چون هیچ ردپایی پیدا نکردید. شاید یه نفر اون رو اینجا رها کرده؟ - من همچین حرفی نزدم. این احتمالات قسمتی از کار پلیسهاست. حالا، توی دست و پا نیایید و هر چیزی که اینجا شنیدید، به بقیه نگید. افسر جو پوردو، معاون کلانتر، یک مرد کوتاه قد با خط ریشهای پهن، کمتر از پانزده دقیقه بعد، با ماشین گشتزنی در صحنه حاضر شد. - باورش برام سخته. چیس مُرده. اون بهترین کارفرمایی بود که این شهر به خودش دیده. مرگ اون بعضی چیزها رو به هم میزنه. - حق با توئه. بیا بریم سراغ پرونده. - تا حالا چه چیزایی دستگیرتون شده؟ اد از بچهها فاصله گرفت و گفت: «چیزی که شاید همه در ظاهر بگن، اینه که مرگ چیس یه تصادف بوده و از اون بالا افتاده پایین. اما من تا این لحظه که دارم باهات صحبت میکنم، هیچ ردپایی از اون روی پلهها یا گلولایها ندیدم. بیا بررسی کنیم که آیا شواهدی در مورد صحنهسازی این قتل وجود داره یا نه.» دو مأمور قانون، حدود ده دقیقه منطقه را بررسی کردند. جو گفت: «حق با تو بود. به غیر از ردپای اون بچهها، هیچ چیزی دیگهای دیده نمیشه.»
| نویسنده | دیلیا اوئینز |
| مترجم | آرتمیس مسعودی |
| زبان |
فارسی |
| نوبت چاپ |
6 |
| تاریخ چاپ |
1399 |
| تعداد صفحات |
488 |
| نوع جلد |
شومیز |
| قطع |
رقعی |
| عرض |
14 |
| قطر |
3.2 |
| طول |
21.2 |
| کد موضوع | 813/6 |
بدون نظر
1
2
3
4
5
0
0 رتبه بندی ها
0 از 5
تازه های ناشر