سازدهني: در اين فيلم دنياي بزرگسالان در معيارهاي كوچك‌تر آكنده از تخيلي قوي و غني در سطحي كودكانه پياده مي‌شود. كودكي با اتكا به يك سازدهني بر بچه‌هاي ديگر تسلطي جابرانه پيدا مي‌كند اما آدمي كه به خاطر به دست آوردن مطلوب خويشتن را تحقير مي‌كند، بيدار مي‌شود و بار تحقير را از دوش به زير مي‌اندازد. دونده: اميروي تنها روياي سفر به ناشناخته و عشق به پيروزي را در سر دارد. او در يك كشتي متروك زندگي مي‌كند و هزينه زندگي‌اش را با كارهاي موقتي به دست مي‌آورد. اميرو سعي دارد چيزهاي نو بياورد و دوست دارد كه با يك كشتي يا هواپيما به جايي برود. او به مدرسه شبانه مي‌رود و در طول تحصيل، در رقابت با همسالانش پيروزي را كسب مي‌كند. انتظار: پسربچه چهارده ساله‌اي در يك شهر جنوبي ايران نزد خاله و شوهرخاله پير خود زندگي مي‌كند. او هر روز از خانه همسايه كاسه‌اي يخ مي‌گيرد اما هرگز چهره دختري را كه با دست‌هاي حنابسته‌اش از لاي در به او يخ مي‌دهد را نمي‌بيند. در حالي كه مهر و عاطفه آن دست به دلش نشسته در آرزوي ديدن چهره صاحب دست به انتظار مي‌ماند. يك روز به جاي آن دختر جوان دست پيرزني به او يخ مي‌دهد و...