دربارهی همه چيز باطل است (در باب اميدواري)
طبق اساطير يونان باستان، يكي بود يكي نبود، روي زمين غير از نرينه جماعت هيچكس نبود. مردها صبح تا شب ميخوردند و مينوشيدند و نه از ابهام و عدم قطعيت و خشم و حسرت خبري بود نه از شور و شيدايي و شيفتگي. بعد خدايان ديدند چنين اوضاع و احوالي بفهمي نفهمي حوصلهسربر شده، و تصميم گرفتند زن را خلق كنند. همهشان هرچه توانايي و كلك در چنته داشتند نثار كردند، خانم پاندورا آفريده شد.خدايان وقتي ميخواستند پاندورا را بفرستند زمين، جعبهاي دادند دستش و تاكيد كردند كه اين جعبه به هيچوجه نبايد باز شود. و خب، طبعا يكي برداشت جعبه را باز كرد و هرچه شر و بدي در جهان است ريخت بيرون: مرگ، بيماري، نفرت، حسادت و توييتر. خلاصه، ديگر به نظر ميرسيد كه باطل اباطيل، همه چيز باطل است و جهان تباه اندر تباه شده. تا اينكه كاشف به عمل آمد كف جعبه چيزي درخشان و زيبا به جا مانده: اميد.
از افسانهي جعبهي پاندورا تفسيرهاي زيادي شده. پذيرفتهشدهترينشان اين است كه خدايان ما را با اين مصيبتها مجازات كردند، و در عين حال پادزهرش را هم در اختيارمان گذاشتند: اميد. اما تفسير ديگري هم از اين افسانه ميشود كرد: اگر فرض كنيم اميد همينطوري فقط توي آن جعبه جامانده و چيزي نيست جز نوع ديگري از شر، آنوقت چي؟ چون همين اميد كه به زندگي ما معنا ميبخشد در عين حال ما را به بندگي، و تاب آوردن بندگي، ميكشاند. همين اميد كه موجب كارهاي قهرمانانه ميشود منشاء جنگها، كشتارها، و ستمگريهاست. همين اميد كه دل آدمها را به يكديگر نزديك ميكند پديدآورندهي دوگانهي (ما-خير) در برابر (آنها-شر) نيست؟
اين كتاب تلاشي است براي درك بهتر اينكه زندگي بدون اميد چگونه خواهد بود. چگومه ميتوان از اين دور باطل اميدواري و نااميدي رست، فراسوي اميد و نا اميدي زيست، و اخلاقي زيست، و شورمندانه زيست. به آن بديها هم كه خيال ميكني نيست. راستش، احتمالا خيلي هم بهتر است از اينكه عمري بيهوده صرف كنيم اندر اميدواري.
كد كالا | 246467 |
زبان | فارسي |
نويسنده | مارك منسون |
مترجم | پيام يزداني |
سال چاپ | 1398 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 288 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 1.3 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 329 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.