درباره‌‌ی ننه سرما (داستان‌هاي چشم قلنبه 5)

يكي بود يكي نبود در زمان‌هاي قديم وقتي كه فصل پاييز تمام مي‌شد سروكله‌ي ننه سرما پيدا مي‌شد. ننه سرما پيرزن مهرباني بود كه هر سال در اولين روزهاي ماه دي به شهرها و روستاهاي مختلف سر مي‌زد او يك بقچه بزرگ داشت كه هميشه روي دوشش بود و داخل آن بقچه پر بود از برف و سوز و سرما.

آخرین محصولات مشاهده شده