درباره‌‌ی من هم چه‌گوارا هستم

سي‌و دو سال از چاپ اين مجموعه مي‌گذرد. تمام شده و در بازار ناياب و چه بهتر. دوستشان ندارم. از بازخواني‌شان عصباني و افسرده مي‌شوم. از فضاي تلخ و يأس فلسفي حاكم بر سراسر اين داستان‌ها دلم مي‌گيرد. نمي‌خواستم چاپشان كنم. امروز با چشماني ديگر به دنيا نگاه مي‌كنم و تحمل داستان‌هاي غم‌انگيز و يأس‌آلود را ندارم. صراحت شيرين واقعيت جاي نيست‌انگاري و اعتقاد به پوچي را در ذهنم گرفته است. اين داستان‌ها متعلق به دوره جواني من است و جواني دنيايي پيچيده و آشفته است. جالب اين است كه پرسش از مرگ، عصيان بر عليه زندگي، و ترديد در حقانيت هستي، اغلب، در اين دوران است كه يقه آدم را مي‌چسبد. داستان‌هاي اين مجموعه لبريز از خشمي مجهول و ناپخته‌اند و با من كنوني هزاران فرسنگ فاصله دارند. اگر اصرار و تشويق دوستان نبود راضي به چاپ مجدد اين مجموعه نمي‌شدم. ولي بد نيست كه آدم بداند از كجا شروع كرده و به كجا رسيده است. هر نويسنده‌اي كارهاي خوب و بد، تلخ و شيرين دارد و چه بهتر كه نوشته‌هاي ضعيف‌تر او متعلق به ابتداي كارش باشند. چون عكس آن نيز ممكن است. شايد اين نوشته به نظر غيرضروري بيايد ولي با اين توضيح مختصر خيالم راحت شد. گلي ترقي

آخرین محصولات مشاهده شده