کد آیتم: 1678
باران درمانده به چارسو نگاه کرد. طرف راست، دید که بالههای سیاه گرده دو کوسه، آب را میشکافند و میآیند ـ دید که کوسهها، باله به باله ، تند گشتند ـ رفتند رو به پائین. راند دنبالشان. فریاد زد: «جمعه ـ رزاق ـ» دورتر ـ طرف قبله ـ آب آشفت. صدای رزاق آمد: «دعواشان شد!» باران چشم بر هم گذاشت. صدای جمعه را شنید: «تکهتکهش کردن!»رگه خون از زیر آب میجوشید و پخش میشد...
| نویسنده | احمد محمود |
| زبان |
فارسی |
| نوبت چاپ |
15 |
| تاریخ چاپ |
1400 |
| تعداد صفحات |
640 |
| نوع جلد |
شومیز |
| قطع |
رقعی |
| عرض |
14.4 |
| قطر |
2.8 |
| طول |
21.4 |
| کد موضوع | 3/62فا8 |
بدون نظر
1
2
3
4
5
0
0 رتبه بندی ها
0 از 5
تازه های ناشر