درباره‌‌ی ليليت تريان (انسان‌هاي كوچك آرزو‌هاي بزرگ)

ليليت يک روز که تمرين کلاس مجسمه سازي‌اش، شبيه‌سازي از روي مجسمه‌ي بزرگي از رودَن بود، نمي‌توانست کار را به درستي انجام دهد. خيلي ناراحت بود، مي‌گفت من هيچ‌وقت مثل رودَن نمي‌شوم!» استادش گفت: «احتياجي نيست رودن باشي! خودت باش! مي‌تواني طبيعت را سرمشق خودت قرار بدهي! آن روز ليليت يادش آمد چه‌قدر پرندگان را دوست دارد. يادش آمد چه‌قدر گل‌ها زيبا هستند يادش آمد چه قدر دويدن پرسرعت و آزاد اسب‌ها شگفت‌انگيز است.

آخرین محصولات مشاهده شده