درباره‌‌ی غول مهربان

پدربزرگ، توي حياط روي صندلي نشسته است. عصايش را هم در دست گرفته است. گربه‌ام به او نزديكر مي‌شود. خودش را براي پدربزرگ لوس مي‌كند و دمش را به پايه صندلي مي‌زند.

آخرین محصولات مشاهده شده