صدای راه پله می آید (مجموعه شعر)
کد آیتم: 43960
من صخرهای بودم انباشته از غار.تا مگر پیامبری در من لانه کند.پیامبران اما. در اولین روزهای پاییز.از اینجا مهاجرت کرده بودند.و از آنها.به جز پرهای انباشته در بالشها.معجزهای بهجا نمانده بود.
تازه های ناشر