دربارهی شناسنامه به روايت دست (گفتگويي با هوشنگ چالنگي)
شناسنامه به روايت دست آئينهگرداني در برابر شاعري است با سري باران در صاعقه و صبح...
او كه خود ديگري است در ميان اهالي «شعر ديگر».
انگيزهي اين نشستها و گفتگوها با شاعر، دستها و دوستيهايش بود. هر نگاه منتظرش به نقطهيي نامعلوم كه از پس سالهاي دور ابري گريان ميآمد. اين ميراث به جا مانده مرا به شاعر رساند.
با او زماننورديها كردم تا آنچه كه باعث شد او چهره از شهرت و شهر برگرداند و برود و برود را دريابم.
ميگفت: مدتي كه كارهاي اعزام به سربازياش را در تهران پيگير بود و به ناگاه دريافت كه دوستش از فرنگ برگشته، بهخاطر آنكه با او به سربازي رود...
از صبحي برايم سخن گفت كه جنازه دوست را در ايستگاه راهآهن بدرقه كرد و خود به پشت خانه آن دوست رفت تا همسفرش شود!
از كابين تلفني حرف زد كه در آن به شاعر مطرح دوران تماس گرفت و گفت: «براي شب شعر نميتوانم بيايم!»... نهيي بلند به قامت عمر ادبياش و به همان اندازه روشن كه دوست دوستي كرده بود.
از سفري به هند وقتي گفت دريافتم كه بهرام اردبيلي بعد از او به آنجا رفته بود و رفته بود تا ديدههاي او را ببيند كه خود در ديدهي خود فرو افتاد...
در ظهر داغ تابستان هنگامي كه شعر (در آستانه) را برايش خواندم يكباره بغضش تركيد و با چهرهيي حيران بسان كوردكي معصوم پرسيد: «چرا به شاملو نوبل ندادهاند!»
چنين خصوصياتيست كه ميتوان او را (آيت صميميت) خواند.
كد كالا | 116606 |
زبان | فارسي |
نويسنده | علي عبداللهپور |
سال چاپ | 1397 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 346 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 13 * 20 * 2 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 291 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.