درباره‌‌ی شايو (پايين رفتن خورشيد)

مادر آه بي‌جاني كشيد. در اتاق ناهارخوري سوپ مي‌خورد. پيش خودم گفتم شايد چيزي در سوپ ديده كه چندشش شده. پرسيدم: «مو بود؟» «نه.» و انگار كه هيچ اتفاق خاصي نيفتاده، يك قاشق ديگر سوپ در دهانش گذاشت. اين يكي بي‌دردسر پايين رفت. سرش را گرداند، نگاهش را از پنجره آشپزخانه به درخت گيلاس پرشكوفه دوخت و در همان حالت قاشقي ديگر را لرزان و سراسيمه (همچون بال بال زدن پرندگان) در دهانش ريخت. آن‌قدر بي‌شباهت به آدابي كه مجله‌هاي بانوان تجويز مي‌كنند مي‌خورد كه ديگر هيچ صنعت ادبي‌اي نمي‌تواند جلوي استفاده از عبارات با بال زدن را بگيرد.

آخرین محصولات مشاهده شده