درباره‌‌ی زن 30 ساله

ژولي سرش را از كالسكه بيرون آورد. او كلاهي از پوست سمور بر سر داشت پالتو پوستش اندام او را چنان پوشانده بود كه فقط چهره‌اش ديده مي‌شد. ژولي دگلمون ديگر به آن دختر جواني كه چندي پيش شاد و خوشبخت در گردش‌گاه توئيلري مي‌دويد شبيه نبود. چهره همچنان ظريفش، ديگر آن سرخي و درخشش گذشته را نداشت. چندين لايه موي سياه كه از رطوبت شبانه وز شده بودند رنگ پريدگي صورتش را برجسته مي‌كردند: گويي شادابي و سرزندگي چهره ژولي بي‌حس و كرخ شده بود. با وجود اين، در چشمانش آتشي خارق‌العاده مي‌درخشيد.

آخرین محصولات مشاهده شده