داسـتان بلنـد يـا نوولايي دهان‌هـاي گشـاد، نوشته‌ي محمـد زفـزاف، نويسنده‌ي شهير مراکشـي، يکـي از آثـار درخشان ادبيات عرب است. پيرنگ داستان پيرامون نويسـنده‌اي مي‌گردد که معشوقه‌اش از او مي‌خواهد کتــاب بنويسد، چراکــه بــه نوشته‌هاي او ايمان دارد و مي‌داند مي‌تواند خوب بنويسد. نويسنده اما حتي نمي‌داند بايد چــه بنويسد و از کجا شــروع کند و اينکه آيــا اساسا حرفي بـراي گفتـن دارد يـا نـه. زفزاف در اين کتاب سؤال‌هاي فلسفي و وجودي خــود را بــه‌صورت خواننده مي‌کوبد و او را در هزارتويــي مي‌کشاند تــا بينديشد، شک کند و سؤال بپرسد. دهان‌هاي گشاد نقد اجتماعي و اعتقادي دارد و بــا لحني کنايه‌آميز مسائل الهياتي، اجتماعــي و فلسفي را مطرح مي‌کند. اين‌جاست کـه تجربـه‌‌اي جـذاب بـراي خواننده شـکل مي‌گيرد؛ مـا در جايـگاه نويسنده مي‌ايستيم تا حيات او، مأموريت او، و ذهن پرماجرايش را درک کنيـم.