درباره‌‌ی حريم امن مهتاب

مهتاب از اين‌كه رضا تا اين حد او را درك مي‌كرد احساس خوبي در قلبش جاري شد آسمان رعد بلندي زد و با شدت بيش‌تري دل به باريدن داد مهتاب خودش هم احساس سرما وجودش را گرفته بود اما نمي‌خواست به روي خودش بياورد رضا هم همين‌طور داشت در خيابان‌هاي شهر چرخ مي‌زد بي‌آن‌كه مقصدي داشته باشد نمي‌خواست مهتاب احساس بدي پيدا كند.

آخرین محصولات مشاهده شده