رها كردن تعلقات شخصي و خطر كردن هم وصيت يوسف است به زري هم عمل كردن به پيام قصه مك ماهون وصيت سووشون تشويق خواننده است به گذشتن از تعلقات امثال زري و اما پوستيني كهنه ميراث يوسف آن من مردانه نيز هست بر قامت عمل امروز . طرحي نو درانداختن و ايستادن بر دو پاي اختيار هرچند لرزان و طرحي ديگر درافكندن حديثي ديگر است كه در حيطه ي امكانات ذهنيت ثنوي نيست . اما چون زندگي امروز نيز بر همان سياق كه گفتيم دايره اي بسته نيست كه در جايي از تاريخ يا در اسطوره اي يا در رماني پاسخ هر‌چيز را داده باشند آفرين و نفرين ما از اين جا كه ماييم بر پوزار يا پله‌هاي نردباني كه ما را تا فراز يا فرودي برده است كار كودكان است و ما اگر در عرصه‌ي داستان به بلئغ رسيده ايم و آن غالب‌ها مشغله ها و مخمصه‌ها را پشت سر گذاشته‌ايم مديون اين پوزار يا آن پله ايم و اين همان ديني است كه به قصد اداي آن مينويسيم تا مگر به مجالي ديگر باز از جلوه‌هاي جان و جمال آن نقش باز و مشغله ها و مخمصه هاي ديگر بگوييم در به كي سلام كنم؟ دانشور و جزيره سرگرداني او.