

کد آیتم: 226838
36,000
تومان
اتمام موجودی
از کنار قبر کمالالملک گذشتم و پا به دورن مقبره عطار گذاشتم. به محض ورود، چشمم به سنگنبشتهای کهن افتاد که بر سر مزارِ عطار به حال ایستاده نمایان بود. سنگنبشته سیاه و کهن گویی مرا در خود کشید و به ژرفای تاریخ فرو برد. لحظهای حس کردم کسی که در آن گور آرمیده از اجداد من است؛ رگ و ریشه من است؛ هویت من است؛ خود من است! احساس غنا و نشاط و آرامشی ابدی و مطلق کردم. غرق در این احساس از مقبره بیرون زدم. اردیبهشتماه بود. سبزهها رسته، گلها شکفته، شکوفهها بردمیده و درختان سبزفام سر به آسمان داشتند و مرغان و بلبلان بر فراز آنها از نغمه و آواز غوغایی به پا کرده بودند. زیر سایهی صبحگاهی درختان گام زدم و سر به آسمان زلال و آبی داشتم. وصف آن حال لطیف و نشاط و شکوه آن از توانم خارج است.
نویسنده | احمد زیدآبادی |
زبان |
فارسی |
نوبت چاپ |
5 |
تاریخ چاپ |
1398 |
تعداد صفحات |
272 |
نوع جلد |
شومیز |
قطع |
رقعی |
عرض |
14.4 |
قطر |
1.6 |
طول |
21.3 |
کد موضوع | 3/62فا8 |
0
0 رتبه بندی ها
0 از 5
1 ستاره
0%
2 ستاره
0%
3 ستاره
0%
4 ستاره
0%
5 ستاره
0%