دربارهی بر باد رفته 2 (2 جلدي)
اسكارلت چانهاش را تكان داد و بيدرنگ رويش را برگرداند، اما در همين موقع، ناگهان در ميان همهمه تالار، نام خود را شنيد كه كسي با تلفظ صحيح چارلزتون فرياد زد:«بانو چارلز هاميلتون، يكصد و پنجاه دلار، آن هم تمام سكه طلا!» آرامشي بدون انتظار بر سراسر مجلس حكمفرما شد و عموم از شنيدن نام بانو هاميلتون و مبلغ هنگفت آن به حيرت فرو رفتند. اسكارلت خودش به حدي حيرتزده شده بود كه حتي قادر به كوچكترين حركتي نبود. در همان حال كه دو بازويش را به زير چانه ستون كرده بود، با چشمان متحير باقي ماند. همه نگاهشان متوجه او شد و او خودش دكتر ميد را ديد كه اندكي خم شده و در گوش باتلر چيزي گفت. شايد به او ميگفت كه اسكارلت در جامه عزاداري است و در اين موقع كه شوهر ناكام خود را از دست داده، ممكن نيست تقاضاي او را براي رقص بپذيرد، ولي در عين حال، متوجه شد كه رت شانههاي خود را با بياعتنايي بالا انداخت. دكتر با صداي بلندتري پرسيد:«شايد آقاي سروان موافقت كنند دختر ديگري را براي رقص خود بپذيرند.» رت در حاليكه نگاه خود را با بياعتنايي در ميان جمعيت به گردش درميآورد، گفت:«خير، فقط بانو هاميلتون!» ـ آقاي سروان عرض شد كه غيرممكن است! بانو هميلتون هرگز... اسكارلت ناگهان صداي كسي را شنيد كه اول تشخيص نداد صداي خودش است:«بلي، قبول ميكنم!»
كد كالا | 1939 |
زبان | فارسي |
نويسنده | مارگارت ميچل |
مترجم | حسن شهباز |
سال چاپ | 1399 |
نوبت چاپ | 8 |
تعداد صفحات | 748 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 13 * 19.8 * 3.3 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 700 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.