درباره‌‌ی بايد بدانم

مت مهندس نرم‌افزار است. او نمي‌داند كه روس‌ها چه‌قدر پيچيده و مرموز عمل مي‌كنند و چقدر مي‌توانند بي‌رحم باشند. به روش‌هاي عجيبي، باب آشنايي با او را باز مي‌كنند و وقتي كاري برايشان انجام داد و نقطه ضعفش را شناختند كاري مي‌كنند كه تا عمر دارد مجبور به همكاري با آن‌ها شود. دو دقيقه زودتر از پايان وقت به مدرسه مي‌رسم. وارد دفتر كه مي‌شوم جريان هواي گرم به صورتم مي‌خورد. مدير با قيافه‌اي سرد و سنگي اول نگاهي به ساعت و سپس نگاهي به من مي‌كند. دقيقا متوجه معنايش نمي‌شوم مثلا مي‌خواهد بگويد «چرا اين‌قدر طول كشيد تا برسي؟». لبخند عذرخواهانه نصفه‌نيمه‌اي روي لبانم است اما مي‌خواهم جيغ بكشم: «لعنتي‌ها! الا هر مرضي كه گرفته از اين خراب شده گرفته.»

آخرین محصولات مشاهده شده