درباره‌‌ی بايد از جامعه دفاع كرد (درس‌گفتارهاي كلژ دوفرانس 1975 تا 1976)

با گفتماني سر و كار داريم كه ارزش‌هاي سنتي فهم‌پذيري را واژگون مي‌كند: نوعي تبيين از پايين كه چيزها را بر اساس ساده‌ترين، اوليه‌ترين و روشن‌ترين امور نمي‌نگرد، بلكه بر اساس آشفته‌ترين، تيره‌ترين، بي‌سامان‌ترين و مشوش‌ترين امور مي‌نگرد. اين گفتمان در هم‌ريختگي خشونت، خشم و خروش، نفرت، انتقام و بافت شرايط حداقلي‌اي را كه شكست‌ها و پيروزي‌ها را مي‌سازد، به عنوان قاعده‌اي تفسيري به كار مي‌گيرد. خداي گنگ و رمز‌آلود نبرد، بايد روزهاي بلند نظم، كار و صلح را توضيح مي‌دهد. خشم بايد هارموني را توضيح دهد. خاستگاه‌هاي تاريخ و حق در مجموعه‌اي از واقعيات حيواني (نيروي جسماني، زور، ويژگي‌هاي طبيعي) و مجموعه‌اي از اتفاقات (شكست‌ها، پيروزي‌ها، توفيق يا ناكامي توطئه‌ها، شورش‌ها يا ائتلاف‌ها) ريشه دارد. نوعي عقلانيت روبه‌رشد - عقلانيت محاسبات و استراتژي‌ها- ظهور خواهد كرد، اما تنها در راس اين كلاف: و هرچه كه بالاتر مي‌رويم،اين عقلانيت نيز بسط مي‌يابد، شكننده‌تر و شكننده‌تر مي‌شود، شريرانه‌تر و شريرانه‌تر مي‌شود، و با اوهام، تخيلات و رموز بيش‌تر پيوند مي‌خورد. اين‌چنين، شاهد نقيض آن تحليل‌هايي هستيم كه سعي مي‌كنند در زير آشفتگي ظاهري يا سطحي، در زير توحش مشهود بدن‌ها و احساس‌ها، عقلانيت بنياديني را بيابند كه هم دائمي و پايدار است و هم ذاتا با عدالت و خير پيوند دارد.

آخرین محصولات مشاهده شده