نيچه، هايدگر، گادامر، اشتراوس و دريدا را مي‌توان پنج فيلسوف مهم پست‌مدرن دانست که کوشيدند محدوديت‌هاي عقل‌گرايي مدرن را آشکار کنند و راهي براي نقد آن بگشايند. اما طرح فکري اين پنج متفکر با پيروي از الگويي مشابه شکل گرفته است؛ هم? آن‌ها، براي گذر از آخرين مرحل? سنت فلسفي غربي و کشف معناي اصيل فلسفه‌ورزي، به سرآغاز فلسف? غربي يعني افلاطون رجوع کردند. کاترين زاکرت در اين کتاب مي‌کوشد ابتدا انديش? اين متفکران و مواجهه‌شان با افلاطون را به نحوي دقيق و موشکافانه تبيين کند و توضيح دهد که پست‌مدرن‌بـــودن آن‌هـــا دقيقاً چه معنايــــي دارد. سپـــس فلسفــــ? اين متفکران را به عرص? عملي پيوند مي‌دهد و تبعات سياسي و اجتماعي آن‌ را مي‌کـــاود. حاصـــل کار او کتـابـــي اســـت کــــه هـــــم طرحـــي يکپارچــــه و به‌هم‌پيوسته از تفکر فلسفيِ غربي براي خواننده مهيا مي‌کند و هم نشان مي‌دهد که چگونه اين پنج فيلسوف، براي عبور از بحران‌هاي سياسي و اجتماعي معاصرشان، سنت خود را بازخواني و نقد کردند.