درباره‌‌ی اشباح (مجموعه تكه‌هاي نيك)

«صدايي شبيه به جيغ از پشت سرم به گوش رسيد؛ نمي‌توانم توضيح دهم كه آن صدا تا چه حد ويران‌گر بود؛ و همين‌طور وحشتناك!» صداي خنده‌اي تيز در كليسايي خالي طنين مي‌اندازد. خدمتكاران آقايشان را مرده در بستر مي‌يابند و تنها نشانه عجيبي كه مي‌يابند پنجره باز است. تابوت زني كه به عنوان ساحره به دار آويخته شده بود، خالي پيدا مي‌شود. تختي كه هيچ‌كس رويش نخوابيده است صبح به هم ريخته و نامرتب است. اسكلتي به خانه‌اي كه خانواده‌اي بي‌گناه در آن خوابيده‌اند، نزديك و نزديك‌تر مي‌شود. م. ر. جيمز در اين داستان‌هاي ماوراء‌الطبيعه كه لرزه به اندام‌مان مي‌اندازند اثبات مي‌كند كه به حق در روايت قصه اشباح استاد است. كتاب حاضر منتخبي است از قصه‌هاي اشباح اثر م. ر. جيمز

آخرین محصولات مشاهده شده