درباره‌‌ی از ثروت به قدرت (ريشه‌هاي نامتعارف نقش جهاني آمريكا)

چه چيزي از كشور‌هاي ثروتمند قدرت‌هاي بزرگ مي‌سازد؟ چگونه كشور‌هاي ثروتمند شروع به گسترش نفوذشان به خارج مي‌كنند؟ اين سوالات براي فهم يكي از مهم‌ترين منابع بي ثباتي در سياست‌هاي بين‌الملل حياتي هستند: ظهور يك قدرت جديد. فريد زكريا در از ثروت به قدرت، تلاش مي‌كند تا با بررسي تعجب‌انگيز‌ترين نمونه يك قدرت در حال ظهور در تاريخ مدرن -يعني آمريكا- به اين سوالات پاسخ دهد. زكريا اين مساله را مطرح مي‌كند كه، اگر كشورهاي ثروتمند طبق قاعده به كشورهاي قدرتمند تبديل مي‌شوند، پس چگونه مي توان عدم فعاليت عجيب ايالت متحده آمريكا در آواخر نوزدهم را توضيح داد؟ در سال 1855؟ ايالت متحده ثروتمند ترين كشور در جهان بود. اما هنوز به لحاظ نظامي، سياسي و ديپلماتيك قدرت كوچكي بود. براي توضيح اين عدم تقارن، زكريا، نمونه‌هاي متنوع بسياري را در بين سال‌هاي 1908 - 1865 در نظر مي‌گيرد كه طي آن ايالت متحده، در حال گستردن نفوذ خود به مناطق مختلفي مانند كانادا، جكهوري دومينيكن و ايسلند در نظر گرفته مي‌شود. وي با اتخاذ رويكردي منطبق بر نظريه واقع گرايي روابط بين‌الملل، استدلال مي‌كند كه رئيس جمهور و كابينه وي، با مشاهده رشد قدرت اقتصادي نسبي ملت، تلاش كردند تا نفوذ سيساسي كشور را در خارج افزايش دهند. و نشان مي‌دهد كه آن‌ها،اغلب اوقات مجبور بودند كه برنامه گسترش نفوذ خود را محدود نمايند، زيرا فاقد يك حكومت مركزي قوي، كه بتواند قدرت اقتصادي‌زا در جهت اهداف سياست خارجي به‌كار گيرد بودند. آمريكا قدرت نامتعارفي بود -يك ملت قوي با يك دولت ضعيف. اما در اواخر قرن، زماني كه قدرت از ايالت به حكومت فدرال و از مجلس قانون گذاري به قوه اجرايي منتقل شد، و رهبران در واشنگتن، توانستندمنابع ملي را در جهت نفوذ بين‌المللي بسيج كنند، ديگر چنين نبود. كشف زكريا از اين تنش بين قدرت ملي و ساختار دولت، نگاه ما را نسبت به چگونگي ظهور قدرت‌هاي جديد تغيير داده و دركمان را از تاريخ منحصر به فرد آمريكا عميق خواهد كرد.

آخرین محصولات مشاهده شده