دربارهی از باران تا قافلهسالار (40 سال همپاي داستان) مجموعه داستان
مرد از در كه وارد شد يكراست رفت كنار منقل نشست. يكي از بچهها شاديكنان گفت: بابام اومد و خودش را انداخت تو بغل مرد. مرد لبهاي سياه قاچقاچش را گذاشت رو گونههاي پسرش. زن داشت تو چراغ نفق ميريخت. مرد پرسيد: منيجه كجا رفته؟
زن همينطور كه داشت شيشه چراغ را با دامن پيرهنش پاك ميكرد، گفت: رفته بخوابه پهلو زن مشجوات. شوورش شبكاره. ضعيفه تنهاس. مشجوات گفته تلافي ميكنه.
كد كالا | 34982 |
زبان | فارسي |
نويسنده | قباد آذرآيين |
سال چاپ | 1392 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 232 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14 * 21 * 1 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 250 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.