آریا مرد و صبح رؤیاها
کد آیتم: 30000
زنبیلی - سلامی چو روی خوش آشنایی مشتی، اول دشتی، یه دو - سه تا از اون خیارای سالاتیت بنداز تو هشتی (در زنبیل را باز میکند) دو سه پرم فلفل (فروشنده میوه چای مینوشد) چایی تو بخور! صبح آریایی خوبیه همه چی درست میشه شجره میخونه. منم اینجا وایسادم!در این موقع از سمت چپ دو کوهنورد با کولهپشتی و کلاه و کفش و کلنگ صخرهنوردی وارد میشوند. با هم مشورتی میکنند و کولهها را کنار بساط میوه، زمین میگذارند....زنبیلی - صبح چرندیه من همیشه اینو گفتهام، هیچی سر جای خودش نیست. بیاین این هم شجره که ضجه میزنه، منم معلوم نیس برای چی اینجا وایسادم!قوریدار با چند استکان خالی به صحنه بر میگردد و به طرف قهوهخانه میرود.
| نویسنده | سیروس شاملو |
| زبان |
فارسی |
| نوبت چاپ |
1 |
| تاریخ چاپ |
1391 |
| تعداد صفحات |
24 |
| نوع جلد |
شومیز |
| عرض |
14 |
| قطر |
0.2 |
| طول |
14 |
| کد موضوع | 2/62فا8 |
بدون نظر
1
2
3
4
5
0
0 رتبه بندی ها
0 از 5